تریبون اجاره ای/نگاهی به فیلم آسمان غرب که به زندگی شهید شیرودی پرداخته است
به گزارش خبرگزاری اورزو، خلبان شهید علی اکبر قربان شیرودی طی عمر کوتاه خود توانست به یکی از برجسته ترین خلبان های نیروی هوایی تبدیل شود و پروازهای او با بالگرد سوپر کبری که یکی از ادوات کلیدی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا به شمار می رفت. این ابزار جنگی استراتژیک از سال 1352 به منظور تقویت قوای دفاعی ایران در برابر رشد قابل توجه قوای زرهی عراق به سازمان ارتش افزوده شد و به وضوح نشان می دهد که ارتش در چه حدی از آمادگی و آینده گری موثر قرار داشته است.
پادگان شاهین یا پادگان ابوذر، محور وقایع فیلم «آسمان غرب» در 20 کیلومتری سرپل ذهاب یا بهتر بگوییم نزدیک ترین فاصله به نقطه صفر مرزی در اواخر دهه 1340 احداث شد که در نگاه اول آدمی را به یاد پادگان دوکوهه می اندازد. پادگان شاهین از همان زمان و به ویژه در روزهای آغاز جنگ تحمیلی نیز درگیر مقابله با دشمن شد تا به سرعت به بستری برای خلق وقایع دراماتیک قابل توجه در تقابل انسان با مفاهیمی همچون جنگ و سیاست باشد. نمونه این امر یکی از وجه تسمیه ها برای تغییر نام پادگان شاهین به پادگان ابوذر، است که عنوان می کند، این نام به واسطه رشادت های خلبان شیرودی در سال های آغاز جنگ در همین منطقه و برگرفته از نام فرزند وی «ابوذر» است.
«آسمان غرب» تلاش مشترک حوزه هنری استان کرمانشاه با همراهی بنیاد فارابی و حمایت قابل توجه ارتش می توانست به نقطه عطفی در ساخت نبردهای هوانیروز در تاریخ سینمای ایران تبدیل شود، ولیکن آنچه که پس از نمایش فیلم و توفان جلوه های ویژه در یاد مخاطب می ماند؛ چندان امیدوارکننده یا حداقل در اندازه گرامیداشت یک قهرمان ملی نیست.
به گزارش اورزو -تماشای فیلمی در ژانر جنگ در جشنواره فیلم فجر با وجود آثار شاخص و جریان ساز در سینمای جنگ دنیا به ویژه در ژانر فانتزی می تواند یک فرصت جذاب برای ارزیابی و سطح سنجی از نقطه نظر فنی و تکنیک ساخت تا قدرت خلق درام و به رخ کشیدن محتوای فاخر ملی باشد؛ ولی در «آسمان غرب» با وجود محتوای ارزشمند قابل اعتنا و امکان به کارگیری حدود 100 تانک و نفربر و هلی کویترهای سوپر کبری نه تنها درام جذابی شکل نمی گیرد که حتی جلوه های ویژه نیز گویی با دستپاچگی و تکیه به ضرب و زور ریتم تدوین در برابر چشمان مخاطب به نمایش درمی آید.
آنچه که باعث می شود مخاطب تا انتها بر صندلی خود بنشیند، این تصور است که هسته اصلی ماجراها ریشه در واقعیت دارد که در نوع خود یک حماسه واقعی است؛ ولی آن عطش ذوق هنری و سینمایی با چنین پتانسیلی سیراب نمی شود. انتظاری حداقلی از کارگردان «اتاقک گلی» که دومین تجربه خود را به معتبرترین جشنواره ملی کشور فرستاده، هرگز برآورده نمی شود. نه تنها در طول فیلم اصل باورپذیری رعایت نشده؛ مانند آنجا که روی داشبورد جیپ روباز ارتشی عکسی جاسازی شده تا بازیگر با دیدن آن پیامی را به مخاطب القا کند، بلکه گویی حتی منطق فیلم نیز در فیلم به فراموشی سپرده شده؛ تا جایی که در ساده ترین صحنه های خالی از بار و تنش مدیریت جلوه ویژه میدانی، نیز فوران سوالات چرا و چگونه مخاطب را از قطار پلان ها و حتی سکانس ها و همدلی با فیلم پیاده می کند و در باتلاق تردیدی که آیا حقیقتاً این سکانس ها ریشه در واقعیت تاریخی دارند فرو می برد. به عنوان مثال، در صحنه های از فیلم شیرودی با کلت به قفل درب پادگان در فاصله چند قدمی شلیک می کند، بدون کمترین نگرانی از کمانه گلوله و از آن عجیب تر واکنش خنثی و بدون هراس مردم به این شلیک ناگهانی است که پشت درب پادگان منتظر ورود هستند و قاعدتاً از اوضاع داخل پادگان مطلع نیستند.
گویی «آسمان غرب» برای عسگری تنها یک تریبون اجاره ای است که قصد دارد با تکرار کلیدواژه های خاص همدلی مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ولی این کلیدواژه ها همچون شمشیر دو دم از چنان بار مفهومی خاصی برخوردار هستند که هنگام بازی گرفته شدن می توانند به راحتی تاثیری معکوسی و زخمی عمیق در ذهن مخاطب ایجاد کنند. در حوزه بازیگری نیز آسمان غرب نیز چنگی به دل نمی زند و در واقع فرصت ایده آلی برای ساخت یک شمای ذهنی از شخصیت شیرودی به راحتی از کف می رود. پیرنگ ها نیز چندان جدی گرفته نشده و از همین رو دیگر شخصیت ها نیز فرصت و مجالی برای بروز ویژگی خود و پیشبرد درام پیدا نمی کنند. درحالی که حداقل کار فلاش بک انتقال اطلاعات به مخاطب برای پیشبرد درام است، تنها با پلان های زیبایی روبه رو هستیم که همچون بادبادکی بدون نخ در آسمان منطق فیلم رها شده اند و کمکی به تمرکز مخاطب بر روایت نمی کنند. در حوزه تدوین، به ویژه صحنه های جنگی نیز گویی تدوینگر با انبوهی از راش ها مواجه بوده و اصرار داشته که تمام آنها را در تایم لاین بگنجاند. تا جایی که نماها نه تنها به روایت ماجرا کمک نمی کنند؛ بلکه احساس را نیز به درستی انتقال نمی دهند. از لحاظ امکانات باید گفت که دست کارگردان از نظر تدارکات و ادوات نظامی برای طراحی صحنه جنگی باز بوده، ولی آنچه که بر پرده نقش می بندد به آشفتگی غریبی نزدیک می شود که شاید ناشی از عدم استفاده از تجربه متخصصان این صحنه ها باشد.
زمانی در گفت وگویی با یک سرتیپ خلبان ارتشی دوران جنگ تحمیلی شنیدم که خلبان هلی کوپتر کبری، اگر مهارت الزام را داشته باشید، می تواند لشکری را زمین گیر کند؛ لیکن پس از دیدن «آسمان غرب» می توانیم باور کنیم همین حماسه چشمگیر می تواند در قاب دوربین به یک صحنه کمدی تبدیل شود. ستونی از تانک ها در معرض حمله هلی کوپتر کبری قرار می گیرند، اما نه تنها نمی توانند آرایشی دفاعی درستی در جاده برای کاهش تلفات و دفاع داشته باشند، بلکه همچون ادواتی مستهلک با سربازانی کور و کر منتظر سرنوشتی مختوم و خجالت باری هستند که کارگردان برای آنها تعیین کرده است.
در ژانر سینمای جنگ ایران در 4 دهه گذشته همیشه نام های خاصی همچون «کانی مانگا» (1366، «حمله به اچ 3» (1373) در حوزه نبردهای هوا به زمین می درخشد. آسمان غرب با وجود گذشت چند دهه از ساخت این آثار هنوز نمی تواند صحنه های نبرد و جنگ را که گویی بیشترین امید برای جذب مخاطب در این فیلم بر دوش دارد با چهره های باورپذیر بر پرده نمایش دهد.
اگرچه جنگ تلخ و شوم است، لیکن برخلاف دنیای «آسمان غرب» هرگز این چنین سیاه وسفید نبوده و نیست. رزم آوران هر دو سوی نبرد به علل و دلایل مختلف در میدان نبرد حضور دارند و خطاهای فاحش و نابخشودنی عده ای را نمی توان به سادگی به دیگران تعمیم داد. گویی کارگردان هراس دارد تا مخاطب اندک همدلی با قوای خصم در زیر رگبار موشک های کبری برقرار کند که هرگز تن به نمایش کلوزاپی از مهاجمان نمی دهد تا حداقل حسی از احوالات خصم به تماشاگر فیلم منتقل شود.
رفتار غلوآمیز «کی مرام» در نقش شهید شیرودی، به ویژه در سبک راه رفتن او بر مظلومیت این قهرمان ملی افزوده؛ چراکه این کنش ها و واکنش ها، نه از یک نظامی نخبه، بلکه بیشتر از قداره کشان کوچه های نااهلی انتظار می رود. عدم خلاقیت در روایت داستان، حتی عدم پرهیز از رویه های کلیشه ای برای تبیین شرایط سیاسی و اجتماعی و بیان علت اقدام شجاعانه شیرودی برای مخاطب سینمای امروز که با یک کلیک به انبوه فیلم های حماسی و جنگی دسترسی دارد، نیز بیشتر شبیه یک خودکشی هنری بر پرده نقره ای به نظر می رسد.
با این وجود پرداختن به زندگی یک قهرمان ملی، به ویژه در تاریخ معاصر ایران فی نفسه مقبول و شایسته تحسین است، حتی اگر آنچه که اکران می شود از تراز جشنواره فجری که می شناختیم، بسیار دور باشد. در حقیقت اگر «آسمان غرب» تنها این پرسش را در ذهن مخاطب خود خلق کند که آیا حماسه شیرودی و عمل به تشخیص خود در مقابل فرمان صریح مافوق امروز نیز باشکوه و تحسین برانگیز به شمار می رود، می توان گفت که این فیلم ارزش تماشا دارد.
22057
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تریبون اجاره ای/نگاهی به فیلم آسمان غرب که به زندگی شهید شیرودی پرداخته است" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تریبون اجاره ای/نگاهی به فیلم آسمان غرب که به زندگی شهید شیرودی پرداخته است"، کلیک کنید.